بالغ » یک مهمانی هدر رفته هالووین توسط یک همسایه جوان برای یک تاجر تنهایی ترتیب دخترایسکس داده شد
همسایه توجه مرد خوش تیپی را که در خانه بعدی ساکن بود ، جلب کرد ، هرگز او را با یک زن ندیده بود و تصمیم به کسب اطلاعات بیشتر در مورد وی گرفت ، شاید به قسمت مرد مردمی علاقه داشت. من چند روز به دنبال او رفتم ، معلوم شد که او بیشتر اوقات در محل کارش گیر کرده است و یک شب او سعی کرد به دبیر او ضربه بزند اما متأسفانه او یک حلقه عروسی را روی صورتش گذاشت و ازدواج کرد. او دستمال را در دست خود پیچید ، خود را با دستمال پاک کرد و به خانه دلسرد شد ، زیرا فکر می دخترایسکس کرد این تعطیلات فقط به عنوان روز مردگان جشن خواهد گرفت. اما به سمت غروب ، زنگ درب زنگ زد و حتی کلاه قرمزی سرخپوستی همسایگان را با لباس عجیبی دید. که تصمیم گرفت تا گاو را توسط شاخها ببرد تا اینکه شخص دیگری به اطرافش سفر کند. او مجذوب زیبایی او شده و وقتی دختر شروع به بیرون آوردن لباس خود کرد و گرچه همه جذابیت ها گسترش یافته بود ، البته او بلافاصله او را اسیر کرد.